آیین وداع با پیکر زندهیاد عطاالله امیدوار، عکاس، نقاش و معمار در خانه هنرمندان ایران برگزار شد.
به گزارش روابط عمومی خانه هنرمندان ایران، مراسم تشییع پیکر عطاالله امیدوار، عکاس، نقاش و معمار، صبح امروز پنجشنبه ۱۶ دی ماه، در باغ هنر خانه هنرمندان ایران برگزار شد.
در ابتدای این مراسم هوشنگ مهراردلان عنوان کرد: امروز جلسه سوگواری نیست، جلسه بدرقه انسانی است که با تمام تجربیات چندگانهای که داشت، برترین ویژگی او، اخلاق و جوانمردیاش بود. هیچگاه ندیدم که عطا -که به او لقب ابوعطا داده بودم- از کسی بدگویی کند. یک بار از من خواست که نوشتهای در وصف او بنویسم و از استاد کابلی بخواهم که آن را با خط خوش خود روی کاغذ بیاورد. در آن نوشته در وصف عطا نوشته بودم: « یار موافق را چهار نشانه است؛ بردبار به وقت غضب، انصاف در تقسیم، خوش خو و خوش زبان به وقت مجال است » و او کلیه این ویژگیها را داشت. از این نوشته بسیار خوشش آمد و بعدا از استاد کابلی درخواست کردم که این نوشته را به رشته تحریر درآورد ولی هیچگاه قسمت نشد که این نوشته به دست او برسد. قول میدهم این نوشته را به دست خانوادهاش برسانم.
در ادامه سیاوش تیموری، معمار نیز به سخنرانی پرداخت. وی گفت: عطا معدنی از محبت و هنر در معماری ایران بود. سال ۱۳۴۸ پروفسور رضا من را از فرانسه به ایران دعوت کرد که پس از آن دیگر به فرانسه بازنگشتم. در ایران ماندم و به تدریس در دانشگاه تهران پرداختم. هوشنگ از بچههای من بود که همیشه پس از اتمام دوران تحصیلش نیز با او ارتباط داشتم و باعث افتخار است آنچه که میدانستم به او و هم دورهایهایش آموزش دادم. قدر عطا آنگونه که باید در ایران دانسته نشد. او معدنی از اطلاعات بود. به عرفان الهی تسلط داشت. سازهای عالم بالا را چون تنبور و سه تار را به خوبی مینواخت. به اشعار و زندگی شاعران بزرگ ایران تسلط داشت. با عطا ارتباطی روانی داشتیم و شاگردی استثنا بود.
وی افزود: قدرش دانسته نشد که چهره تهران اکنون اینگونه است! قدر عطا دانسته نشد مگر توسط دوستانش. از دست دادن او فاجعه است. زمانی که در بیمارستان بستری شد، با من تماس گرفت و گفت: «دکتر تو ما را دعا کن». من هم گفتم دعا میکنم ولی هر چه خیر است. آرشیو عطا درباره هنرهای ایران، در هیچ جایی پیدا نمیشود. موزه ایران باستان آرشیو او است.
تیموری سخنانش را با بیتی از مولانا تمام کرد و گفت: شرح این هجران و این خون جگر/ این زمان بگذار تا وقت دگر.
در ادامه سیدحسن مهدیان، معمار بیان کرد: او بسیار به شرکت در چنین مراسمی برای دوستانش مقید بود. او علاوه بر شرکت در چنین مجالسی و همراهی با مصیبت زدگان آن سوگ، به اذانی که میخواند کاملا اعتقاد داشت و از آنجایی که به موسیقی وارد بود و بنابر آنچه که خودش میگفت تا به حال کسی جز او در هفت دستگاه موسیقی اذان نگفته بود. در مراسم تشییع شهرام جمالی که ۲۰ سال پیش او را از دست دادیم، پیکر او در کنار گور مانده بود و کسی که باید کار را به اتمام میرساند نبود و پیکر مرحوم جمالی در مقابل چشم خانواده داغ دیده بود. عطا به من گفت حسن تو تلقین را انجام بده من کارهای دیگر را، که گفتم نمیدانم چگونه باید این کار را انجام دهم. کمی فکر کرد و بعد با یک صدای آسمانی در دستگاه همایون اذان گفت و چنان تسلای خاطری به خانواده داد که آنها که در حال اشک ریختن بودند، گویی یک روح آسمانی در آنها دمیده شد.
وی افزود: در مراسم تشییع استاد لطفی،آهنگساز و نوازنده، حسین علیزاده، آهنگساز و نوازنده از عطا برای صحبت درباره ارتباطش با استاد لطفی دعوت کرد اما وقتی پشت تریبون رفت، گویی وظیفه خود میدانست که قطعا هم همینگونه بود، با صدای بلند در دستگاه ماهور اذان گفت. همچنین نخستین فردی که ندای «لا اله الا الله» را در آنجا سر داد، او بود که پس از آن همه با او هم صدا شدند.
نادر میرزاده نیز در این مراسم گفت: برخی آن قدر حضور زندهای در زمان حیات خود دارند که فقدان آنها غیر قابل باور است. برای من نبود عطا باورپذیر نیست و قطعا او همیشه خواهد بود. عطا به نقاشی، موسیقی، عکاسی و معماری آگاه بود. از صمیم قلب با همه در ارتباط بود، هست و همیشه همراه ما خواهد بود. نظیر عشقی که به انسان و اخلاق داشت، نبود. او نه تنها در ایران با همه خوب بود، بلکه با حضور در کشورهای دیگر با دیگران چون دوست و همسایه رفتار میکرد.
همچنین یدالله کابلی، استاد خوشنویسی با خوانش شعری گفت: رفتی و همچنان به خیال من اندری/ گویی که در برابر چشمم مصوری/ فکرم به منتهای جمالت نمیرسد/ کز هر چه در خیال من آمد نکوتری.
وی افزود: به موجب ارتباطی که با مهندس اردلان و مهدیان داشتم در سال ۱۳۴۸ که اولین نمایشگاهم را در دانشگاه تهران برگزار کردم با عطا آشنا شدم و پس از آن ۵۰ سال با او و خانوادهاش مانوس بودم. باتوجه به همه فرازها، خلاقیتها و توانمندیهای بی حد و حصرش، می توان گفت که او کسی بود که هیچکس مثل او نبود.
ترانه شریفی همسر زندهیاد امیدوار عنوان کرد: حدود ۵۲ سال پیش در دانشکده هنرهای زیبا با او آشنا شدم و ۴۵ سال پیش در پاریس که برای تحصیلات رفته بودیم، با او ازدواج کردم. او پدری خیلی خوب و با فرزندانش صمیمی بود. همیشه شاد بود، قوه ابتکار داشت و از نظر هنری واقعا روحیهای هنری داشت. با من نیز در همه امور همیشه همراه بود.
داوود خطیبی تبار نیز در پایان این مراسم گفت: هیچگاه فکر نمیکردم روزی برسد که ما که همیشه عامل خنده و شوخی دانشگاه بودیم در جایی جمع شویم و درباره رفتن یکی از خودمان صحبت کنیم. با گذشت ۵۰ سال هر بار که به هم میرسیدیم چون روز اول با هم شوخی میکردیم. بر اساس آیهای از قرآن شهادت میدهم که او آزارش به کسی نرسید.