چهل و ششمین برنامه هنر و پژوهش با موضوع «اندیشیدن به زبان انگلیسی» جمعه ۱۴ آبان در لایو اینستاگرام خانه هنرمندان ایران برگزار شد. در این برنامه شیوا بیرانوند به گفت و گو با آرتا تاری، فیلمساز، مترجم، پژوهشگر و مدرس زبان انگلیسی پرداخت.
در ابتدای برنامه بیرانوند این سوال را مطرح کرد که آیا زبان محملی برای تفکر است یا تفکر محملی برای بروز و گسترش زبان است.
تاری نیز با ارجاع به سخن هایدگر مبنی بر اینکه «زبان خانه وجود است» افزود: به گفته دیگر زبان محمل اندیشه است. زبان پر از کدها و تاریخ فشردهای است که در قالب ضربالمثل، اصطلاح و حتی در کلمات و فرهنگ یک ملت نهفته است.
تاری با ورود به مبحث آموزش زبان گفت: من زبان انگلیسی را با متد ترنسفورمتیو لرنینگ آموزش میدهم. از دهه ۷۰ در جامعه بینالمللی اتفاق نظر بر این شد که آموزش زبان انگلیسی با متدهای ترجمه، گرامر و… پاسخگوی دنیای پیچیده امروزی نیست و باید به روح زبان اهمیت بدهیم. این متد آموزشی هر چیزی را به فرم پختهتری تبدیل میکند. شما وقتی میخواهید به یک زبان جدید صحبت کنید تنها به حفظ لغت و گرامر نیاز ندارید زیرا اگر مهارتهای ارتباطی را بلد نباشید دانش زبان انگلیسی به کار شما نمیآید. برای اینکه انگلیسی را خوب حرف زنید باید اندیشیدن به زبان انگلیسی را یاد بگیرید که بخشی از آن فکر کردن و آشنایی با آن فرهنگ است و اینکه خودتان را جای یک انگلیسیزبان بگذارید.
پس از آن بیرانوند گفت: اندیشیدن نمیتواند در دایره بسته یک فرهنگ صورت بگیرد. فرا رفتن از آنچه به مفهوم تفکر میشناسیم همیشه قابل بحث بوده است. چطور میتوانیم از آن مفهوم جا افتاده تفکر یا یادگیری فراتر برویم؟
تاری در پاسخ گفت: راهحل این است که برگردید و در خودتان کاوش کنید. این به مثابه روشهای روانشناسی نیست بلکه یک گفتوگوی درونی با خودتان و بازتعریف کردن همه آنچه تا به حال آموختهاید یا بازتعریف هویتتان است. کاوش اعماق وجود خودتان میتواند شما را تغییر دهد.
تاری ادامه داد: اصالت رفتار در هر جامعه محور آموزشهای من است. ما ایرانیان به فرهنگ خود افتخار میکنیم اما چگونه میتوانیم وقتی در جامعه دیگری قرار گرفتیم این حس را به دیگران انتقال دهیم؟ برای این کار اول باید بتوانید با مردم جوامع دیگر ارتباط بگیرید و بدانید چه کلمات و کلیدهایی میتواند ذهن آنها را روشن کند. وقتی میخواهید انگلیسی صحبت کنید باید انگلیسی هم بیندیشید. نه تنها ترجمه کلمات مهم است بلکه شکل اندیشیدن و فرهنگ آنها نیز مهم است.
تاری با اشاره به زبان بیواسطه هنر گفت: نقاشی خیلی فراتر از بازیهای زبانی است. زبان در عین اینکه خیلی جذاب است و میتواند ارتباط بین انسانها را فراهم کند اما خیلی جاها باعث سوءتفاهم میشود یا توان رسیدن به بعضی ساحتها را ندارد. اما هنر که دم از چیزهای درونی و هستههای مرکزی انسانها میزند نیاز به یادگیری فرهنگهای دیگر ندارد. مفاهیمی مثل عشق، دوست داشتن، ارتباط با ماورا طبیعه و… در بین همه بشر یکسان است و مرکز اشتراک همه اینها هنر است.
تاری افزود: اما خیلی از انسانها به هنر دسترسی ندارند و نیازمند این هستند که زبان را بکاوند. زبان امروز بسیار پرکاربرد است و ما نیاز داریم برای این که جهان خود را وسیعتر کنیم به وسیله زبان با دنیا ارتباط برقرار کنیم. همیشه به شاگردانم میگویم که برای انگلیسی حرف زدن نباید عرق بریزید. اگر برای صحبت کردن دائماً به هر کلمه و جایگاه آن فکر کنید نمیتواند باعث ایجاد ارتباط مناسب شود. بنابراین من معتقد هستم شناختن کلمات خودمان و بعد از آن ورود کردن به فرهنگ انگلیسی باعث میشود بهتر بتوانیم به این زبان صحبت کنیم. حفظ کردن اصطلاحات باعث نمیشود که با این فرهنگ یکی شوید، اما اگر ریشه اصلاحات و فرهنگ آن جامعه را بشناسید به خوبی میتوانید از آن اصلاحات استفاده کنید.
در ادامه بیرانوند با ورود به مبحث ترجمه گفت: کاوش در زبان یک امکان برای آغوش گرفتن فرهنگهای دیگر است و در دنیای معاصر حتی وسواس زیاد برای ترجمه دقیق از بین رفته است تا دریچههایی رو به فرهنگهای حاشیهای باز شود. البته این به معنی استقبال از ترجمههای غلط نیست، اما کاویدن زبان به منظور کشف فرهنگهای حاشیهای مسیری است که جهان معاصر به سمت آن حرکت میکند.
تاری نیز در ادامه گفت: من آسیبهای زیادی در ترجمه در ایران میبینم و دلیل بیشتر آنها نبودن تفکر عمیق است. فارغ از اینکه مترجم چقدر ترجمه دارد و چند جایزه گرفته است باید کار او را به نقد بکشیم و بحث کنیم که چرا اینطور ترجمه کردهایم. من کتابهای دیدهام که ۱۰ یا ۲۰ بار تجدید چاپ شدهاند اما در ترجمه آنها مشکل زیادی وجود داشته و نتوانسته مفهوم را انتقال دهد. در بعضی از ترجمهها فضای فرهنگی اصلاً انتقال داده نمیشود و این به دلیل آن است که مترجم گمان میکرده که یک کلمه اهمیت چندانی ندارد یا اینکه با فرهنگ آن جامعه آشنا نیست.
پس از آن بیرانوند گفت: ما که نگران از دست دادن اصالتهای زبانی خود هستیم باید توجه کنیم زبان انگلیسی که تا این اندازه مورد استفاده قرار میگیرد خیلی از مفاهیم زبانهای دیگر را از آن خود میکند. بنابراین حفظ زبان متفاوت از حفظ کالای فرهنگی در موزهها است. واژهها و مفاهیم در تعامل با یکدیگر غنی میشوند، به جای اینکه به تاراج برده شوند.
تاری نیز گفت: زبان انگلیسی در پذیرش بسیار منعطف بوده و کلمات و مفاهیمی را از عربی، فارسی، فرانسوی و… گرفته است. دلیل گسترده شدن زبان انگلیسی نیز همین پذیرا بودن است. یکی از کارهای خوبی که انگلیسیها میکنند ریشهشناسی است و فکر میکنم یکی از کمبودهای زبان فارسی نبودن همین بخش در فرهنگهای لغت ماست. ریشهشناسی واژگان باید در دسترس همگان باشد. در زبان انگلیسی این کار انجام شده ولی ما چنین کاری نکردهایم. واژههای فارسی زیادی در زبان انگلیسی هست اما خود آنها نمیدانند، زیرا پیش نیامده است که ما طرف گفت و گوی آنها قرار بگیریم و به آنها بگوییم که ریشه این کلمه فارسی است. ما باید فضای گفتوگو را ایجاد کنیم و خودمان پژوهشهایی انجام دهیم که امکان گفتگو در این زمینه را فراهم کند.
پس از آن بیرانوند گفت: در ایران سالهاست که ترجمه انجام میشود اما نویسندگان ایرانی در کشورهای دیگر به ندرت شناخته شدهاند و کارهایشان ترجمه نمیشود. دلیل این موضوع را چه میدانید؟
تاری در پاسخ گفت: به نظر من تا زمانی که جامعه ما متکی به ترجمه است خیلی چیزها را اصلا نمیبینیم زیرا در ترجمه خیلی چیزها از دست میرود. از میان کتابهای بسیاری که در جهان وجود دارد چقدر از آنها میتواند ترجمه شود؟ معمولاً آثاری ترجمه میشوند که جنبه تبلیغاتی دارند. ما تا وقتی که نمیتوانیم کتابی را به زبان انگلیسی بخوانیم چگونه میخواهیم محصول خودمان را به زبان انگلیسی به کشور دیگر بدهیم؟ وقتی انگلیسی مطالعه میکنیم با نوع چیدمان عناصر متن آشنا میشویم. باید از کتابهای آسان شروع کنیم و دانش خود را تقویت کنیم. وقتی این کار به یک دانش جمعی تبدیل شود و یک اندیشه همگانی در زبان انگلیسی به وجود بیاید میتوانیم سراغ این برویم که قصه خود را به جهان ارائه بدهیم.