یازدهمین «بندباز» از سلسله نشستهای تاملاتی درباره تئاترایران، به موضوع «عناصر تحلیل و نقد درام» اختصاص داشت که حامد شیوایی پژوهشگر تئاتر با نصرالله قادری نویسنده، کارگردان و مدرس سینما و تئاتر درباره آن به گفتگو پرداختند.
در ابتدای این گفتگو، نصرالله قادری درباره رسیدن به پاسخ درستی از زیبایی و اینکه زیبایی چیست، گفت: در حوزه زیبایی شناسی یک معیار تئوریک و یک معیار کاربردی داریم که باید این دو را به هم منطبق کرد. زیبایی با تناسب در ارتباط است و در دنیای تئاتر و جهان کلاسیک رعایت توازن و تقارن در صحنه. زیبایی شناسی فقط براساس تعاریف مفهومی و معنایی نیست و باید دید مثلا در صحنه نمایش آقای کانتور آیا صحنه به هم ریخته است یا زیبایی در همین در هم شکستن است. این اصول تعریف دارد و باید دید در عمل چگونه انجام میشود. در عمل و براساس تعاریف کلاسیک در دنیای مدرن نمیتوانیم این کار را انجام دهیم. زیبایی در تناسب صرف نیست و اگر رعایت نشود عدم زیبایی نیست، باید این دو منطبق بر هم باشند و نظریه با کارکردش یگانگی در راستای فهم مخاطب عام ایجاد کند.
او همچنین در پاسخ به سوال کارشناس برنامه، درباره تغییر نظر منتقد و بازپس گرفتن نظر و جهانبینی خود اظهار کرد: منتقد هم مانند یک قاضی معصوم نیست و میتواند خطا کند. جهان بینی و جهان نگری منتقد متحول خواهد شد، اما تغییر نخواهد کرد. پیراهن نیست که عوض شود، بلکه وابسته است. نظر منتقد تحول پیدا میکند اما اگر جهان بینیاش را عوض کند قابل پذیرش نیست. اگر درباره اجرا نظر منتقد عوض شود و اشتباه باشد نمیتوان برگشت چون اثر دیگر وجود ندارد که دوباره آن را دید و براساس آن پاسخ داد. اما درباره نمایشنامه میتوان این کار را انجام داد و نظر را عوض کرد. قاضی وقتی شاهد و مدارک تازهای بدست میآورد، میتواند نظرش را عوض کند و منتقد نیز وقتی به کشف و شهود میرسد، میتواند این کار را انجام دهد.
این مدرس درباره نقد یک منتقد و گزینشهایی که انجام میدهد که باعث گرفتن ازادی نظر مخاطب میشود، نیز توضیح داد: بسته به این دارد که نقد کجا نوشته شود. در کدام کشور و در کجا منتشر شود. نقد روزنامه با نقد ماهنامه و فصلنامه متفاوت است. از سوی دیگر ما دو نوع نقد داریم، یک نقد تخصصی و دیگری نقد برای مخاطب عام. دوم مهم است که در کجا منتشر شود. در کشورهایی که دارای فرهنگ تئاتر هستند تماشاگر فرهیخته از قبل بلیت را تهیه کرده و منتظر نظر منتقد میماند و اگر منتقد بگوید نمایش بدی است وقتش را صرف دیدن آن اثر نمیکند، چون منتقد امتحانش را پس داده است. اگر منتقد دیدگاه ایدئولوژیک نداشته باشد اولین نکتهای که درباره او دیده میشود اشرافش به موضوع و بی طرف بودن اوست که نباید در مقابل اثر موضع بگیرد و اثر را زمین بزند چرا که او رابط بین گروه مجری و مخاطب است. اگر منتقد موضع حزبی یا سیاسی داشته باشد در جایی که نقد موثر است گاهی میتواند اتفاقی را رقم بزند که برای اثر مخرب شود. در جامعه ما امروز نقد مخرب باعث دیده شدن اثر میشود چون منتقدان شناخته شده هستند و تعریف و تمجید از یک اثر یا نفی آن در این جامعه تاثیری روی مخاطب ندارد بلکه گروه مجری را عصبی میکند، اما در جذب مخاطب اثری ندارد. اما در غرب اگر منتقد بازیگری باشید و درباره کارگردانی صحبت کنید، آن کارگردان میتواند از شما به عنوان منتقد شکایت کند و گناهکار هم شناخته شوید، چون خارج از حوزه تخصصی خود نظر دادهاید و باعث گمراهی مخاطب شدهاید، در حالی که در ایران اینگونه نیست.
قادری در ادامه درباره نگارش نقد و ورود به تاریخی شدن آن نیز اظهار کرد: آیا اثر شکسپیر امروز کهنه شده است و میتوان آن را کنار گذاشت. یک منتقد صاحب دانش نیز به اندازه هنرمند دارای دانش است. دو نگاه میتوان به نقد داشت یک نگاه تاریخی که اثر را از این بعد نگاه میکنید و دیگری نظریه هنری است. اگر چخوف «آنتیگونه» را نوشته که همچنان ماندگار است، نمی توان آن را بی اثر دانست. البته که نقدهای غیرمانا هم داریم. منتقد خطرناک کسی است که ویرانگر اثر است. آریستوفان کمدینویس یونان قدیم است که هیچ نویسندهای را قبول ندارد وهمه را نفی میکند. او اولین کسی است که ادعانامهای برای دادستان ایجاد کرد تا سقراط را محاکمه کند و دقیقا از قشر منتقد خطرناک بود چون نه سقراط و نه اندیشه او را فهمیده بود. او فلسفه سوفسطایی را در حالی مطرح میکند که دروغ گفته و ادراک غلطی از اثر دارد.
این مدرس همچنین درباره ادراک منتقد و تاثیر حال و احوالش در روند نگارش نقد تئاتر نیز گفت: منتقد باید خودش را جای هنرمند بگذارد. در تمام شرایط بد اگر منتقد بنویسد نقدش مخرب است،. یک منتقد باید با اثر همسویی داشته باشد.
یک منتقد باید همه امکانات برایش فراهم شود تا بتواند به تماشای یک اثر بنشیند و اگر هر کدام از آنها نقض شود و منتقد نیز صاحب نظر باشد، قطعا نمینویسد و دوباره اثر را دیده و بعد درباره آن اظهار نظر خواهد کرد. چرا که منتقد را با همان ترازویی که دیگران را میسنجد خواهند سنجید. اگر حب و بغض در اثر وجود داشته باشد در نقدش دیده میشود و این نقد مخرب خواهد بود و اگر نوشت و متوجه خطای خود شد باید آن را تصحیح کند و حکم اشتباهش را اعلام کند. برای یک منتقد منصف اگر چنین اتفاقی رخ دهد، باید نظرش را اصلاح کند. هنرمند همانند «شهرزاد» قصه گوست و منتقد نیز به همین شکل است. او با تحلیل در ارتباط است و اگر اینگونه نباشد در جایگاه شهرزاد قصه گو قرار گرفته و سرش را از دست خواهد داد؛ یعنی مخاطب آن منتقد دیگر نظرش را نخواهد پذیرفت. نقد کار پرخطری است و اگر با عناد اثری را نقد کرده باشیم باید پاسخگوی آن فرد و گروه در روز معاد باشیم که کار بسیار سختی است.