سی و هشتمین برنامه هنر و پژوهش با موضوع «سرایت مفهوم آکومپانیمنت از موسیقی به رفتار انسانی» جمعه ۱۸ تیر در لایو اینستاگرام خانه هنرمندان ایران برگزار شد. در این برنامه داوود آجرلو به گفتوگو با مهرداد مهدی، نوازنده آکاردئون و پیانو،آهنگساز و پرفورمر؛ و سیاوش لطفی، آهنگساز و نوازنده پیانو، رهبر ارکستر و پژوهشگر موسیقی پرداخت.
در بخش نخست این برنامه مهرداد مهدی درباره معنای آکومپانیمنت گفت: این کلمه را به سادگی میتوان به معنای همراهی دانست، به این معنا که یک نفر ساز مینوازد یا آواز میخواند و چند نفر دیگر او را همراهی میکنند، و یا اینکه چند نفر همزمان کار مشترکی را انجام میدهند و پیش میبرند. در موسیقی توجه به این نکته وجود دارد که وقتی کسی سازی مینوازد، نوازنده دیگر چگونه با او همراهی کند که نتیجه خوشصدا بشود.
مهدی ادامه داد: این مسئله به درک شنیداری ما برمیگردد. درک شنیداری با تمرین و تجربه قابل تکامل است و هر کسی که سالها مشغول موسیقی بوده درک متفاوتی از صدا و ترکیب اصوات دارد. این خوشایندی و خوشصدایی را با درک حسی متوجه میشویم اما وقتی آن را مطالعه کنیم درمیابیم که قوانینی پیروی میکند.
این آهنگساز ادامه داد: قوانینی از ابتدای ساخت ساز وجود دارد و نسبتهای دقیقی برای بستن پردهها، فاصله سیمها و… وجود دارد که منجر به ایجاد صدای خوش میشود. پس وقتی قوانین فیزیکی و ریاضی برای این مسئله وجود دارد، نشان میدهد که همراهی میتواند یک مسئله علمی باشد.
او درباره تاریخچه آکومپانیمنت گفت: در طول تاریخ تغییراتی از تکصدایی به چندصدایی به وجود آمده و از آوازهای اولیه به همخوانی و همنوازی رسیده است. تغییرات آکومپانیمان به تفکرات انسانی در هر دوره برمیگردد. بهاینترتیب در دورههای مختلف مانند باروک، کلاسیک، رومانتیک و… تغییرات متفاوتی در آکومپانیمان به وجود آمد که به بیان حسهای مختلف کمک میکرد. هرچه بشر از سنت به سوی آزادی امروزی حرکت کرده است به همان نسبت آکومپانیمان نیز در موسیقی تغییر کرده و به حدی آزاد شده که در بعضی از سبکها نمیتوانیم هیچ محدودیتی برای آکومپانیمان قائل شویم. در دوران معاصر کار به جایی رسیده است که آهنگساز از خودش حرف میزند و در نوشتن آکومپانیمان، خود را محور قرار داده است و مقید به قوانینی که در سبک خاصی به او تحمیل میشود، نیست.
او در بخش دیگری از سخنان خود با اشاره به سالها تجربه نواختن موسیقی در خیابان گفت: من عکسالعمل مردم را رصد میکردم و عده کمی بودند که ایستادند نگاه کردند و با من حرف زدند. اما متوجه شدم که این عده خودشان اغلب کار هنری میکردند. بنابراین احساس کردم پردهای میان من و کسانی که از کنارم رد میشوند وجود دارد، اما این پرده بین من و کسانی که میایستادند و با من حرف میزدند وجود نداشت. شاید ادراک حسی افراد دسته دوم به دلیل کار و علاقه آنها تغییر کرده است و بنابراین میایستند و میبیند. حال سوال اینجاست کسی که مشغول به هنر است آیا نگاه کردن را در خودش پرورش میدهد؟ اگر اینطور باشد هنرمند ادراک حسی پرورش یافته دارد که شاید در سایر مردم چندان وجود نداشته باشد.
مهدی با بیان اینکه آکومپانیمان در مرحله اول در ساخت موسیقی توسط آهنگساز انجام میشود، گفت: مرحله بعدی در زمان اجرا است و نوازندگان در ارتباطاتی که با هم دارند به انتقال بهتر آن آکومپانیمان کمک میکنند. مکان اجرا، مخاطب، شرایط اجرا و… در چگونگی ارائه موسیقی اثر دارد. زمانی که من در خیابان ساز میزنم محیط خیابان را نیز جزئی از آکومپانیمان میبینم. وقتی مخاطب در خیابان قطعهای را میشنود علاوه بر نوازنده و قطعهای که مینوازد، خیابان، فضا و صداهای دیگر نیز اثر میگذارد و همه با هم آکومپانیمان را شکل میدهند.
در بخش دوم این برنامه سیاوش لطفی نیز با بیان اینکه آکومپانیمان به «همراهی» ترجمه میشود، گفت: همراهی کلمه زیبایی است که سه عنصر در آن وجود دارد. اول خود راه است، دوم شخص رونده است و سوم کسی است که او را همراهی میکند. وقتی این سه در پیوند یکدیگر باشند همراهی به وجود میآید. وقتی همراهی رخ میدهد در واقع شخص رونده خودش به همراه تبدیل میشود. اهمیت این موضوع در این است که به محض آنکه یک کنش خصلت اجتماعی پیدا میکند، سرشار از یک عنصر مهم میشود که معطوف بودن به دیگری است. خصلت آکومپانیمنت در موسیقی نیز همین معطوف بودگی به موزیسین دیگر است.
لطفی درباره تاثیر رهبر ارکستر بر آکومپانیمانی که آهنگساز به وجود آورده است گفت: ارکستر یکی از کاملترین و جالبترین گونههای همراهی است و کوچکترین ناهماهنگی میان اعضای آن میتواند نتیجه کار را به هم بریزد. بنابراین نقش مهم رهبر ارکستر آن است که میان اجزای آن تعادل برقرار کند. رهبر ارکستر میتواند به لحاظ ایدههای صوتی پیشنهادهایی که آهنگساز داده است را تفسیر کند و تصمیم بگیرد که چه چیزی بیشتر یا کمتر شنیده شود. در بسیاری از مسائل دیگر مانند سرعت، حجم صدا و… این مسئله وجود دارد.
لطفی در بخش دیگری از سخنان خود گفت: موسیقی خصلتهایی در خود دارد که میتوان آنها را به مسائل ارتباطی انسانی مرتبط دانست. هر کسی هم زمان هم من است و هم دیگری است. در زندگی مشکل از جایی به وجود میآید که کسی بیش از حد معطوف به خودش باشد و متوجه نباشد که دیگری هم وجود دارد. بنابراین موسیقی از این لحاظ یک تمرین است که میگوید من باید همزمان معطوف به دیگری باشد.
لطفی ادامه داد: یک مسئله مهم در موسیقی سکوت است. این که کجا سکوت کنم همانقدر مهم است که کجا باید بنوازم. سکوت به معنی شنیدن است و نوازنده زمانی که سکوت میکند، گوش میکند که دیگری چه چیزی مینوازد. این مسائل را میتوان از دیدگاه اخلاقی و هستیشناسی تفسیر کرد. هر همراهی معطوف به همراه و راه است و آنچه موسیقی و به ویژه آکومپانیمنت به ما میآموزد مسئله گوش کردن و سکوت کردن است.
او درباره اهمیت ارتباط خرد و اندیشه با هنر گفت: اخلاق نتیجه اندیشه است، بنابراین هرچه یک نوازنده چیرهدست باشد وقتی اندیشه وجود ندارد ممکن است آدم خوبی نباشد. ضرورت اندیشه در هنر از همینجا میآید. از موسیقی میتوان چیزهای زیادی یاد گرفت. بشر امروز سعی میکند مسائل نیازمند اندیشه را به صورت تکنیکی حل و فصل کند، اما این مسئله با تکنیک حل نمیشود. چیزی که زود به دست میآید در واقع به دست نیامده است. رشد کردن یک پروسه طبیعی دارد و برای همین است که اندیشه باید همیشه تکنیک را همراهی کند و برای همین است که موسیقی را نباید فقط تکنیکی دید.