نشست «مجلات هنری» برگزار شد.
به گزارش روابط عمومی خانه هنرمندان ایران، نشست «مجلات هنری» از مجموعه نشستهای نقش پژوهش در خلق هنر جمعه ۲ خرداد بهصورت آنلاین در صفحه اینستاگرام خانه هنرمندان ایران برگزار شد. محمدحسن حامدی و ایمان افسریان مهمانان این نشست بودند و شیما خشخاشی مدیریت برنامه را بر عهده داشت.
در ابتدا خشخاشی به طرح سوالی درباره نقش پژوهش در زندگی دانشجویان امروز ایران و همینطور تاثیر مجلات هنری در کار پژوهشی پرداخت و حامدی پاسخ داد: هر کس وارد هر رشته و شغلی میشود باید به نوعی جهان خودش را بشناسد اما بهطور کلی نمیتوان گفت همه باید پژوهش کنند. در مورد هنرها و از جمله هنر نقاشی نیز همینگونه است و فرد باید جهان خودش را بشناسد و پیرامون آن تحقیق کند و دانش لازم را بهدست بیاورد. نظریهای وجود دارد که میگوید هنرمند باید منتقد هم باشد و بتواند خودش را در بوته نقد قرار دهد و چالشی با خودش داشته باشد. الزاما هر منتقدی نباید هنرمند باشد اما هر هنرمندی باید الزاما منتقد آثار خودش هم باشد؛ چون باید بداند در کجای تاریخ هنر واقع شده و کارش را از کجا باید شروع کند و در چه مسیری ادامه حرکت دهد.
وی ادامه داد: در مورد اینکه وضعیت پژوهش و مطالعه در حال حاضر چگونه است و جوانان به چه صورت عمل میکنند، نمیتوان یک حکم کلی صادر کرد. ما در کشوری زندگی میکنیم که مردمش اصولا کتابخوان نیستند و تا جایی که به خاطر دارم تیراژ کتابها هیچگاه از عدد هزار فراتر نرفته است و اگر ناشری کتابی را به چاپ دوم برساند هم سعی میکند تیراژ آن همان هزار باشد. این روزها قضیه کمی پیچیدهتر نیز شده و کتابها قالب دیگری پیدا کردهاند و مثلا بهصورت دیجیتال منتشر میشوند.
مدیرمسئول مجله «تندیس» افزود: برخی جوانان مشتاقانه فارغ از هر چیزی تنها به فکر خلق اثر هنری هستند و کار میکنند و برخی هم از ترم اول دانشگاه به فکر آنند که چطور وارد حراجها شوند. ضربالمثلی داریم که میگوید آدم باید کلاهش را قاضی بگذارد؛ کسی که میخواهد منصف باشد باید تا حدی هم به قضاوت و هم به وکالت آشنا باشد. هنرمند هم در خصوص کار خودش باید بیشتر بداند و جهان خود را توسعه دهد. کسی که نتواند تشخیص دهد در کجای تاریخ هنر قرار دارد، جایگاهی نیز در تاریخ هنر پیدا نخواهد کرد. لازم نیست چرخ را از اول اختراع کنیم، باید خودمان را نقد کنیم و در ادامه ببینیم ما چه حرفی برای دنیای نقاشی داریم.
حامدی ادامه داد: مجله «تندیس» زمانی شروع به کار کرد که بسیاری از اساتید بزرگ هنر ایران در قید حیات بودند و این امکان برای ما وجود داشت که سراغ این اساتید برویم و با آنها گفتگو کنیم؛ زندگینامههای دقیقی از زندگی این هنرمندان ایجاد شد و بسیار خوشحالم که بسیاری از کتابهای تاریخ هنر بخشی از منابعشان نشریه تندیس است. در منابع پژوهشی پایاننامهها هم بسیار دیدهام که از آن استفاده شده است. زمانی که به آخر سال تحصیلی و زمان دفاع پایاننامهها نزدیک میشویم، میزان خرید آٰشیو مجله «تندیس» خیلی بیشتر میشود.
وی اضافه کرد: از آنجاییکه «تندیس» هر دو هفته یکبار منتشر میشد، فرصت داشتیم که بسیاری از اخبار را ثبت و ضبط کنیم. شصت یا هفتاد درصد مهمترین اتفاقات هنری هفده هجده سال گذشته حتما در «تندیس» منعکس شده است که سرنخهایی برای دیگران است. همانطور که ما از نشریات خیلی قدیمی استفاده میکنیم و کار پژوهشی خودمان را پیش میبریم. بسیار متاسفم که پژوهشگران و نشریاتی نبودند، یا انگشتشمار بودند مثل «هنر و مردم»، که بتوانند هنرمندان یک نسل قبل مثل اسماعیل آشتیانی، محمدعلی زاویه و.. را پوشش دهند. برخی از این هنرمندان حتی تا دهه شصت هم زنده بودند و در انزوا زندگی میکردند و کسی نبود که اخباری را بهصورت مستقیم از آنها دریافت کند و حسرت میخوریم که چرا چنین نگاهی در گذشته وجود نداشت.
پس از آن افسریان در پاسخ به سوال خشخاشی درباره نقش پژوهش و تحصیلات آکادمیک از یک طرف و کار عملی از سوی دیگر در روند رشد هنری گفت: حدود صد تا صد و پنجاه سال پیش ایرانیها با مفهوم آرت آشنا شدند؛ این واژه یا مفهومی بود که غربیها در دوران جدید به آن رسیدند و از آن برای توضیح بخشی از فعالیت فرهنگی خودشان استفاده کردند. این کلمه در ابتدای ورود به ایران ترجمه نشد و بیشتر با مفهوم صنعت و تکنیک گره خورده بود. حدود هشتاد سال است که از کلمه هنر بجای آرت استفاده میکنیم. پیش از آن هنر به معنای نیکتوانی جوانمردان بکار میرفت که هم مفهوم حماسی دارد و هم یک نوع توانایی نیک است و ریشه آن به آرت شباهت ندارد. در پشت مفهوم آرت نوعی معنای ارتباط وجود دارد.
وی ادامه داد: ایرانیها در مراحل اولیه مواجهه با این مفهوم سعی میکردند معادلهایی برای آن پیدا کنند. مثلا وقتی قرار شد در مدرسه صنایع مستظرفه رشتههای مختلف آموزش داده شود، مثلا بجای موزاییک از معرق استفاده میکردند. صنایعی مثل خوشنویسی و کتابآرایی و.. از اهمیت بیشتری برای ایرانیان برخوردار بود که در مدرسه صنایع مستظرفه آموزش داده نمیشد. بعدها که کلمه هنر جایگزین آرت میشود، در حقیقت میخواستند فکر کنند که توانستهایم مفهوم آرت را درک کنیم. اما هنر آرت نیست و کسی هم در ایران نمیدانست که آرت چیست.
افسریان اضافه کرد: تلاشهای متعددی در طول این یکصد و پنجاه سال گذشته توسط هنرمندان و منتقدان و تاریخنگارن و.. صورت گرفت که بفهمند آرت چیست. معنای آرت نیز در طول این سالها در غرب دائما در حال تغییر بود. به همین دلیل هنر همواره پشت سر آرت میدوید؛ کلمه هنر نحیف و لاغر و تراشیده شد تا بر کلمه آرت منطبق بماند اما ما کماکان نمیدانیم که آرت چیست و در تلاشیم که معنای آنرا درک کنیم. در این انطباق خیلی چیزها از جمله صنایع مستظرفهای که از قبل داشتیم را باختیم. یا گفتیم اینها هنرهای کاربردیاند، یا گفتیم هنرهای سنتیاند یا میراث فرهنگی یا صنایع دستی و.. تا به مفهوم آرت برسیم.
سردبیر مجله «حرفه هنرمند» ادامه داد: در دانشگاه یکی از هنرهای اساتید ما این بود که مدام بگویند چه چیزهایی هنر نیست؛ مثلا فرشبافی و خوشنویسی هنر نیستند. انگار در حال تراشیدن آن چیزی بودند که ایرانیها از قبل داشتند و در حال فهمیدن چیزی بودند که در غرب پدید آمده بود و هنوز نمیدانستند چیست. این تلاشها باعث شد که ما مردمانی بیتصویر شویم در حالیکه تا پیش از این دوران ما تقریبا بیش از هر جای دیگر جهان تصویر تولید میکردیم. تا پیش از تصویر فوتوگرافیک و امکان تکثیر آن، بیشترین تصویر را مردم ایران تولید میکردند. از نقاشی و مینیاتور و کاشیکاری تا فرش و گلیم و.. از آن زمان به بعد ما دیگر نتوانستیم تصویری که ویژه ایران باشد تولید کنیم. کتاب «سی هزار سال هنر» موید این امر است.
وی افزود: در تمام این سالها صورت مساله نویسنده و منتقد و هنرمند و مترجم در ایران این بوده که بفهمند مفهوم آرت چیست. کسانی مانند کمالالملک کوشیدند که یک سنت غربی را در کار عملی و در سطوح صنعت یاد بگیرند و یک فرم هنری را در هیات یک نوع صناعت متوجه شوند. کسانی مانند ضیاءپور تلاش کردند مفهوم آرت را در هیات یک سبک بفهمند. هر زمان که ایرانیها میفهمیدند آرت چیست، به فاصله کمی معنای آن دچار تغییر میشد و آنچه برای هنرمندان ایران باقی میماند یک مفهوم تاریخ گذشته بود. پس باید دوباره تلاش میکردند که هنر را بر معنای جدید آرت منطبق کنند. از این حیث تمام تلاش هنرمندان و روشنفکران ایران بر درک مفهوم آرت بوده است و تفاوتی بین کسانی که کار عملی میکردند با کسانی که کار نظری میکردند، وجود نداشت. تا پیش از این دوران جدید، چه در ایران و چه در غرب، معمولا عمل بر نظر مقدم بود؛ اینگونه نبود که هنرمند ابتدا برود پژوهش کند و نظریه و کتاب بخواند تا بعد بفهمد کار هنری چیست. پرسشهایی وجود داشته که جامعه و سنت و نظامهای نمادین در اختیارش قرار میدادند و هنرمند سعی میکرد بهشکل عملی به آنها پاسخ بگوید.
افسریان در پایان نتیجهگیری کرد: پس فرقی نمیکند کار عملی یا پژوهشی انجام دهیم؛ صورت مساله شما این است که آرت چیست؟ مگر اینکه به طریقی از این چرخه بیرون بیایید.