شصت و دومین برنامه از سلسله برنامههای مستندات یکشنبههای خانه هنرمندان ایران، یکشنبه سوم تیرماه، به نمایش مستند «مادرم بلوط» به کارگردانی محمود رحمانی (محصول ۱۳۸۸) اختصاص داشت. سپس نشست نقد و بررسی آن در نخستین برنامه از سلسله نشستهای ماهانه «مستند ماه؛ اثر مستند از ایده تا پرده نمایش» به میزبانی ایلیا محمدینیا با همراهی محمود رحمانی (کارگردان مستند) برگزار شد.
محمدینیا در این نشست گفت: مستند «مادرم بلوط» بیمناسبت با اتفاقهایی که این روزها در زاگرس میانی رخ داده نیست. این روزها میشنویم که زاگرس میانی باز هم دچار آتشسوزی شده و جنگلهای بلوط در حال از بین رفتن است. نکته مهم اینکه بیشترین مواردی که باعث این آتشسوزیها شده، ناشی از عنوان خطاهای انسانی است. یعنی انسان در ایجاد این آتشسوزی دخیل بوده است.
او افزود: فیلم با موضوع محیط زیست بوده و در کنار آن مستند پرترهای (از شخصی) را به نمایش میگذارد. کارگردان بهخوبی از تلفیق این دو بهره برده است. تدوین این اثر نیز بسیار خوب انجام شده است. در این مستند، آدمهایی که در منطقه ساکن هستند، به اجبار در توسعه یک امر مدرن که سدسازی است، قرار میگیرند. به صورتی که در فیلم نیز بیان میشود که بیش از هشت هزار کشاورز مجبور به ترک زادگاه خود میشوند. اما بخش عمده آنها در حاشیه شهر زندگی میکنند. آنها کسانی هستند که مجدد به آنجا بر میگردند اما دیگر نمیتوانند کشاورزی کنند و مجبورند که از راه تهیه زغال و همان درختان بلوط که بسیار برایشان اهمیت داشته است، زندگی خود را بگذرانند.
این منتقد سینما در ادامه این نشست بیان کرد: شخصیت اسد در فیلم بسیار مهم است. او تنها کسی است که مسئله را فهمیده و میگوید که شما هیچ از بلوط نمیفهمید و نمیدانید. جان کلام فیلم نیز همین است. شاید ما هیچگاه مانند اسد فاجعه زیست محیطی که در آن منطقه افتاده را درک نکنیم. اسد عاشق بلوطهاست و متوجه شده که چه بلایی بر سر معشوقش آمده است. با این همه به کارگرانی که آنجا این کار را انجام میدهند، حق میدهد و میگوید که آنها زن و بچه دارند.
محمدینیا در بخش دیگری از صحبتهایش گفت: سینمای مستند در سالهای اخیر بیش از هر زمان دیگری مهجور شده است. در این سالها ما در جشنواره سینماحقیقت نیز کمتر اثری را میبینیم که بتوانیم نام اثر مستند را روی آن بگذاریم. با فیلمسازان جوانی مواجهیم که خیلی زود بازنشسته شدهاند. در واقع شرایط سبب ایجاد این اتفاق شده است. حداقل کاری که مرکز گسترش میتواند انجام دهد این بوده که اجازه یک بار نمایش در خانه هنرمندان ایران را بدهد. یعنی گروکشی در این ماجرا رخ ندهد. امیدوارم این مشکل حل شود و آقای حمیدی مقدم شرایط این کار را فراهم کند.
رحمانی در بخش دیگری از این نشست گفت: متاسفانه این روزها بخش بزرگی از درختان بلوط در حال سوختن است و ما در این چند روز به دلیل درگیری جامعه در ماجرای انتخابات، نتوانستیم از بعد خبری کار چندانی انجام دهیم. درباره چگونگی شکلگیری این مستند باید بگویم که ۱۷، ۱۸ سال پیش، مطلبی در روزنامهای خواندم. مضمون این بود که قرار است در جریان آبگیری سد کارون ۳، ۵ هزار هکتار از جنگلهای بلوط زاگرس میانی مدفون شود و زیر آب برود. فکر کردم که چگونه باید این فیلم را بسازم؟! برایم مهم بود که روایتی را انتخاب کنم که بدیع و جدید باشد. از آنجا که همیشه شکل بیان و ساختار فیلم برایم اهمیت زیادی دارد، یک سال و خردهای این ماجرا در ذهنم میچرخید و در این مدت سد کارون هم آبگیری شد. در واقع بعد از آن، با پیدا کردن کارگرهای زغال داستان فیلم را شروع کردم. فیلم موضوعات مختلفی را در بر میگرفت و از همین رو اینکه مستند شکل واحد و یکدستی پیدا کند، چالش دشواری بود. به هر ترتیب این یکی از دشوارترین فیلمهایی بود که تا آن سالها ساختم. امروز وقتی بعد مدتها فیلم را دیدم، بهعنوان مخاطب احساس کردم که فیلم دوپاره نیست.
او در ادامه افزود: باوجود اینکه لوکیشن و فضا را میشناختم، در پروسه ساخت مستند، بارها به آنجا سفر کردم و شخصیت اسد را نیز در همین سفرها پیدا کردم و از آنجا اسد به فیلمنامه اضافه شد. اتفاقات عجیبی رخ داده بود که در حال تغییر اکوسیستم منطقه بود. در واقع ایذه به عنوان یکی از شهرهای سردسیر خوزستان در حال تبدیل شدن به منطقهای گرم و خشک بود. در واقع هوای ایذه شباهت زیادی به تهران داشت اما بعد از آنکه سد کارون ۳ افتتاح شد، ناگهان همهچیز تغییر میکند. به صورتی که دمای هوا از ۲۵ درجه در تابستان به ۵۰ درجه میرسد. تصور کنید ۳۶ کیلومتر دریاچه در منطقه کوهستانی در درههای زاگرس ایجاد میشود که حجم زیادی از بین رفتن درختان را در پی دارد. همین موضوع دمای هوای آن منطقه را به شدت تغییر میدهد و بسیاری از حیوانات آنجا از بین میروند. حدودا ۱۵ هزار نفر مجبور میشوند که منطقه مسکونی موروثی خودشان که سرزمین اجدادیشان است را برای همیشه ترک کنند و در حاشیه شهرها زندگی کنند.