چهلمین برنامه «مستندات یکشنبه» که ذیل سینماتک خانه هنرمندان ایران به پخش فیلمهای مستند میپردازد، یکشنبه ۱۲ آذر ۱۴۰۲ به نمایش فیلم مستند «پسره توی فیلم میمونه» ساخته نانت برشتین و برت مورگن محصول سال ۲۰۰۲ اختصاص داشت.
به گزارش روابط عمومی خانه هنرمندان ایران، پس از نمایش این فیلم که مستندی درباره رابرت ایوانز، تهیهکننده افسانهای پارامونت است، نشست نقد و بررسی آن با حضور بهنود امینی (منتقد سینما) در سالن استاد فریدون ناصری برگزار شد. اجرای این برنامه برعهده سامان بیات بود.
بهنود امینی سخنان خود در این نشست را اینطور آغاز کرد: همه ما شاهکارهایی چون محله چینیها، پدرخوانده، داستان عاشقانه را بارها و بارها دیدیم و به آنها علاقه داریم و درباره آنها چیزهای بسیاری خواندیم. خوشحالم این فرصت فراهم شد تا درباره یکی از مهمترین چهرههای پشت صحنه این فیلمها که رابرت ایوانز فقید و افسانهای است حرف بزنیم. باتوجه به اینکه مستند اتوبیوگرافیکال از نوع متفاوت آن را تماشا کردیم، ناگزیر هستیم که مقداری درباره فیگور رابرت ایوانز حرف بزنیم و آن دوره تاریخی که رابرت ایوانز در آن شروع به تولید فیلم کرد و توانست چنین اتفاقاتی را رقم بزند را بررسی کنیم.
او افزود: این مستند محصول سال ۲۰۰۲ است و فیلمنامه آن از کتاب زندگینامه رابرت ایوانز که محصول سال ۱۹۹۴ بوده، نوشته شده است. دو سال بعد از نوشته شدن این کتاب، نسخه صوتی از آن منتشر شد که بخش عمدهای از نریشن این فیلم نیز از همان نسخه گرفته شده است. فیلم از جایی شروع میکند که رابرت ایوانز کشف شده و مسیر حرفهای او در هالیوود آغاز میشود. در اولین بخش کتابی که به آن اشاره کردم نیز (رابرت ایوانز) خاطره اولین باری که به تماشای فیلم رفته را تعریف میکند. آن زمان هشت سال داشته است و آنچنان مدهوش شمایل قدرتمند جیمز کاگنی بوده که چند خفتگیر برای تصاحب پولی که داشته به او حمله کرده و کتک مفصلی به او میزنند. خودش در کتاب به زخم روی صورتش اشاره کرده که از آن زمان ایجاد شده و باقی ماندنش نشانه عشق و علاقه او به سینما و بازیگری است.
این منتقد در ادامه بیان کرد: از همین فصل اول کتاب مشخص است که رابرت ایوانز همیشه سودای بازیگری داشته است. در ده، دوازده سالگی به واسطه صدا و بیان خوبی که داشته، به نمایشهای رادیویی راه پیدا کرده و پلههای ترقی را در رادیو و تلویزیون به خوبی طی میکند ولی خودش میگوید، وقتی قصد داشته وارد تئاتر و سینما شود، پشت سرهم بدشانسی میآورده است. به همین دلیل ورودش به تئاتر و سینما به تعویق میافتد. به هر ترتیب بعد از سالها برای بازی در فیلمی انتخاب شده و با موفقیت آن فیلم، مسیر تازهای برای او باز میشود.
امینی در ادامه صحبتهایش گفت: اما در یکی از فیلمها، تعدادی از عوامل فیلم، نامهای نوشته و درخواست میکنند که او را به علت تازهکار بودن کنار بگذارند، اما با عدم قبول این پیشنهاد توسط سازندگان، او در فیلم باقی میماند. این اتفاق سبب میشود تا رابرت ایوانز به این فکر کند که دوست دارد کسی باشد که تصمیم میگیرد چه کسی در فیلم باشد نه اینکه حضورش در فیلم به واسطه دستور کسان دیگری باشد. از همانجا تصمیم میگیرد که تهیهکننده شود اما با چالشهایی همراه است. با این همه او کار خود را آغاز کرده و اتفاقهای مهمی را رقم میزند.
او همچنین درباره میزان موفقیتی که فیلم در برداشت از کتاب داشته است، توضیح داد: تقریبا همه موضوعات مهم فیلم برگرفته از کتاب است اما به واسطه تایم محدود فیلم، ناگزیر بودند تا از بخش بزرگی از کتاب بگذرند. کتاب مرور تاریخ سینمای آمریکا از ۱۹۵۰ تا ۱۹۹۰ بوده و به شدت کامل است. نثر به شدت روان و عامیانه دارد و خواندن آن واقعا خالی از لطف نیست.
این منتقد سینما در ادامه عنوان کرد: رابرت ایوانز بعد از موفقیتی که در عرصه تهیه کسب میکند، بین هالیوود قدیم و جدید، چون پلی میشود. نباید فراموش کنیم او در ابتدا در نظام دیگری از هالیوود رشد کرده است اما این هوش و نبوغ را داشته و متوجه تغییر شرایط شده است. بر همین اساس از بسته بودن خود فاصله گرفته و به جوانها اعتماد میکند و همین اتفاق نتیجه مطلوبی را به همراه دارد. به عنوان مثال باوجود اینکه خوشبینی نسبت به پولانسکی در آمریکا وجود نداشت، سال ۱۹۶۸ فیلم «بچه رز ماری» را با او کار کرد که تبدیل به یکی از آثار جریان ساز و پرفروش میشود. در ادامه فیلمهای «داستان عشق» و «پدرخوانده» نیز با اعتماد آنها ساخته و پرفروش میشود و به بقای پارامونت کمک میکند.
امینی در بخش دیگری از صحبتهایش درباره مستند گفت: فیلم دو کارگردان دارد که پیش از این فیلم در سال ۱۹۹۹ فیلم دیگری هم ساختهاند که نامزد اسکار هم شده است. اما این سبک مبتنی بر آرشیو در فیلم قبلی آنها وجود نداشته و با این فیلم آغاز میشود. سکانس شروع این مستند با جملات رابرت ایوانز آغاز میشود. در ادامه پردههای قرمزی مانند پردههای تئاتر و سینما میبینیم که روی خانه شاهانه سوژه کات میخورد. حضور این خانه در بزنگاههای مختلف دیده میشود. در واقع تنها صحنههایی که برای فیلم تصویربرداری شده، همین بخشهای خانه است. مابقی تصاویر همگی از آرشیو جمعآوری شده است. کارگردانها تاکید دارند تا با نشان دادن پردههای قرمز در فیلم و نشانههای دیگر بگویند، آنچه که ما میبینیم، جهان ذهنی سوژه است.